، تاریخ انتشار 1403/02/14
صفر تا صد نوشتن یک داستان عاشقانه
داستانهای عاشقانه به خودیِ خود یک ژانر محبوب را تشکیل میدهد، اما در قلب بسیاری از ژانرها نیز ظهور پیدا میکند؛ مانند «ایلیاد» از «هومر»، «خورشید همچنان میدود و آفتاب طلوع میکند» از «ارنست همینگوی» و بسیاری از رمانهای دیگر.
گاهی اوقات این داستانهای عاشقانه در مرکز طرح قرار میگیرد؛ مانند غرور و تعصب، گاهی اوقات نیز نقشی فرعی در داستان دارد؛ مانند بازیهای گرسنگی. پس مهم است بدانید برای نوشتن داستان عاشقانه که از اهمیت بالایی برخوردار است، باید چگونه عمل کنید.
در این مقاله قصد دارم انواع داستانهای عاشقانه را بررسی کنم؛ چه آنهایی که به خوبی به پایان میرسد، چه داستانهای عاشقانه تراژیک و حتی داستانهایی که شبیه به داستانهای عاشقانه نیستند، اما در واقع یک داستان عاشقانهاند!
پس همراه من باشید تا درمورد عناصر داستان عاشقانه، ساختار و قوسهای آن، بهترین نمونههای داستان عاشقانه و در نهایت نحوه نوشتن داستان عاشقانه صحبت کنم.
تعریف داستان عاشقانه
داستان عاشقانه روایتی است که حول محور رابطه دو شخصیت با موانع درونی و بیرونی، برای با هم بودنشان سروکار دارد. داستانهای عاشقانه معمولاً با نیروهای عاطفی، ارتباطات، امیال، اعتماد، آسیبپذیری، خیانت و تعهد سروکار دارد. همه داستانهای عاشقانه درباره عشق رمانتیک نیست. برخی از آنها راحع به دوستی و تعلق به یک اجتماع خاص است که این نوع داستانها را نیز بررسی خواهیم کرد. پس برای اینکه نوشتن داستان عاشقانه را یاد بگیرید، اول نگاهی میاندازیم به عناصر داستان عاشقانه.
عناصر داستان های عاشقانه
برای نوشتن داستان عاشقانه باید با عناصر آن آشنا باشید. تقریباً همیشه چندمورد از موارد زیر در هر داستان موفق عاشقانهای وجود دارد. پس بیایید به عناصر و قراردادهای داستان های عاشقانه نگاه کنیم:
1. ارزش اصلی: عشق / تعلق
انسان همیشه برای برآوردهشدن نیازهایش به احساس تعلق، خانواده، اجتماع و ارتباط با دیگران احتیاج دارد. تعلق، داشتن پیوندی عمیق با چاشنی احساس امنیت است؛ چراکه عضوی از یک خانواده یا اجتماع بودن به معنای حفاظت و منافع مشترک با اعضای آن است. از نظر تاریخی هم انسانها همیشه بر این باور بودهاند که ما نمیتوانیم کامل باشیم تا زمانیکه شریک عاطفی زندگی خود را پیدا کنیم.
شیوهای که داستاننویسان برای نوشتن داستان عاشقانه پیش میگیرند، از طریق ارتباط دو نفر در قالب رابطهای عاشقانه است. آمیخته با این نیاز انسانی و تعلق، نیروهای میل و کشش جنسی نیز وجود دارد که این موضوع همان چیزی است که این داستانها را بسیار پر جنبوجوش، پیچیده و هیجانانگیز میکند. داستان عاشقانه واقعاً یکی از قویترین و انعطافپذیرترین انواع داستان است.
2. ریسک بالا
همه داستان ها باید دارای ریسک باشند. اگر اوضاع در داستان خوب پیش نرود، چیزهایی در معرض خطر قرار میگیرد و این به جذابیت داستان اضافه میکند. برای نوشتن داستان عاشقانه، ریسک و خطرات یک رابطه عاشقانه معمولا روی انزوا و تنهایی، افسردگی، از دست دادن خوشبختی آینده و حتی خراب شدن زندگی متمرکز است.
همچنین برای داستانهای عاشقانه تاریخی، برای زنان یک تهدید فیزیکی واقعی نیز وجود داشت؛ زیرا از دست دادن شریک عاطفی میتوانست به معنای فقر مالی، ویرانی و فقدان امنیت فیزیکی برای آنها باشد. مخاطرات داستان شما هر چه باشد، باید به اندازه کافی زیاد باشد و اگر شخصیت درگیر آن نشود، باید عواقبش به وضوح نشان داده شود.
3. کهنالگوهای شخصیت در نوشتن داستان عاشقانه
همه داستانها درباره شخصیتها است و در داستانهای عاشقانه، انواع خاصی از شخصیتها وجود دارند که در طول سالها، حتی قرنها، بارها در داستانها ظاهر شدهاند و کمکم به یک کهنالگوی شخصیتی تبدیل گشتهاند؛ الگوهایی که بسیاری از شخصیتهای عاشقانه جهان از روی آنها خلق میشوند.
شما میتوانید هرکدام از این کهنالگوهای شخصیتی را در داستانتان داشتهباشید، اما همیشه نیازی نیست که عینا از آن استقاده کنید. با این حال، امیدوارم که آنها الهامبخشی باشند برای خلق شخصیت توسط شما و راهنماییتان کند به الگوها و ساختارهای رایج برای نوشتن داستان عاشقانه.
در ادامه برخی از کهنالگوهای رایج شخصیتهای ویژه داستان های عاشقانه را برایتان آوردهام.
کهن الگوهای قهرمان داستان در نوشتن داستان عاشقانه
قهرمان داستان شخصیتی است که داستان درباره او است. این شخصیت در نوشتن هر داستانی ظاهر میشود، نه فقط در نوشتن داستان های عاشقانه. در حالی که بسیاری معمولاً فقط داشتن یک قهرمان را توصیه میکنند؛ زیرا پیچیدگی و دشواری فرآیند نوشتن را به شدت افزایش میدهد، اما داستانهای عاشقانه تنها نوع از داستانهایی است که با داشتن دو قهرمان، یعنی زوج میتواند خوب پبش برود. برخی از کهن الگوهای رایج برای قهرمانان داستان عبارتاند از:
- ایدهآلیست: شخصیتی که به عشق واقعی اعتقاد دارد و منتظر است تا نیمه گمشده و تکمیلکننده روحش را پیدا کند.
- اغواگر دوستداشتنی: شخصیتی با تجربههای عشقی فراوان که از جذابیتش برای رسیدن به علایق عاشقانهاش استفاده میکند. با اینکه توانایی دستکاری ذهنی هم دارد، اما دارای جنبهای آسیبپذیر و حتی نرمدلی است که کمتر کسی آن را دیده.
- گرگ تنها: در نوشتن داستان عاشقانه، کهنالگوی گرگ تنها برای قهرمان داستان وجود دارد. گرگ تنها شخصیتی است با گذشته تاریک و سابقه شکست عشقی که نسبت به مردم بی اعتماد شده و برای تجربه عاشقانه جدید باید بسیار مراقب باشد.
- شوالیه در زره درخشان: شخصیتی محافظ، وفادار و شایسته که ممکن است سعی کند رابطه عاطفیاش را در طول داستان نجات دهد.
- شورشی: شورشی در نوشتن داستان عاشقانه، شخصیتی مستقل، غیر متعارف و شاید بدبین است که در حال به چالش کشیدن اعتقاداتش با عرف و قوانین جامعه درمورد رابطه عاشقانه است؛ مانند کسی که میخواهد در یک جامعه سنتی، تن به ازدواج سفید بدهد.
کهن الگوهای شریک عشقی
جالب است بدانید برای نوشتن داستان عاشقانه برای آنکه بدانیم شریک عشقی چه کسی میتواند باشد، چند کهنالگو وجود دارد.
- دختر یا پسر همسایه: شخصیتی آشنا و در عین حال جدید که اخیراً برای جلب توجه قهرمان در داستان ظاهر شده است.
- دستنیافتنی: شخصیتی که به دلیل موقعیت، ثروت یا عوامل دیگر، دستنیافتنی به نظر میرسد (البته در نهایت عاشق قهرمان داستان میشود؛ زیرا این یک داستان عاشقانه است!)
- بهترین دوست: دوست دیرینهای که در نقطه ای از داستان یا قبل از آن عاشق شخصیت اصلی میشود یا شخصیت اصلی را عاشق خود میکند.
کهن الگوهای رقبا
تقریباً تمام داستانهای عاشقانه متقاعدکننده، یک رقیب دارد که موانع را افزایش میدهد. حضور رقیب یک مثلث عشقی را به وجود می آورد که یکی از عناصر اصلی نوشتن داستان های عاشقانه است. در ادامه برخی از کهنالگوهای رایج برای رقیب را آوردهام:
- عشق سابق: یک شریک عشقی سابق که درست در زمان حساس دوباره ظاهر میشود تا باعث آشفتگی یک رابطه عاطفی شود.
- اغواگر (غیر قابل دوست داشتنی): شخصیتی جذاب اما دستکاریکننده که به دلایل خودخواهانه سعی میکند قهرمان داستان را اغوا کند یا شریک عاطفیاش را به سمت خود بکشاند.
- عشق نافرجام: درنوشتن داستان عاشقانه، عشق نافرجام کسی است که از دیگری خوشش میآید، اما طرف مقابل این احساس را به او ندارد.
- کامل: شخصیتی که ازنظر قهرمان داستان عالی به نظر میرسد، اما راهی برای شکلگیری رابطه عاشقانه بین آنها نیست.
کهنالگوی دوست و زیردست برای قهرمان داستان
تقریبا برای نوشتن همه داستان های عاشقانه به یک شخصیت فرعی نیاز است؛ دوست قهرمان داستان که به قهرمان کمک میکند و معمولاً کمی رگههای طنز به داستان میبخشد. اغلب این شخصیتهای جانبی حتی قوس داستانی خود را نیز دارند؛ مثال خیلی خوب برای این مورد، شخصیت جین بنت در رمان غرور و تعصب است.
شخصی های جانبی میتوانند کهن الگوهای خاص خود را در نوشتن داستان عاشقانه داشته باشند، از جمله:
- دوست بیتجربه: شخصیتی که نسبت به روابط عاشقانه از قهرمان داستان بیتجربهتر (یا حداقل علاقهمندتر) است و با قهرمان داستان همراه میشود تا این روابط را تجربه کند و به چالش بکشد؛ مانند کیسی در فیلم 27 دست لباس.
- دوست حامی: دلسوز، مهربان و همیشه حامی. این فرد دوست و حامی قهرمانی است که گذشته دشواری داشته.
- دوست عصبی، پیرو قانون و نگران: این فرد حامی باید با قهرمانی که جسورتر است دوست شود و به او درمورد رفتارها و کارهایش اخطار دهد.
باز هم میگویم، لازم نیست از هیچ یک از این کهن الگوهای شخصیتی خاص استفاده کنید، اما باید حداقل یک شخصیت برای هر یک از این دسته بندیها خلق کنید؛ چراکه برای نوشتن یک داستان عاشقانه به قهرمان، شریک عشقی، رقیب و دوست نیاز دارید. یا با خیال راحت از کهن الگوهای فوق به عنوان الهام استفاده کنید یا خودتان چیزهای جدید اختراع کنید. مگر غیر این است که داستان منبع تمام نوشتههای خلاقانه است؟
4. صحنههای بهیادماندنی در نوشتن داستان عاشقانه
هر نوع داستانی صحنه های خاصی دارد که مخاطب انتظارش را میکشد؛ صحنههایی که اگر ارائه نکنید، خوانندگانتان ناامید میشوند. این صحنهها بازدهی عاطفی دارند، به رشد شخصیت کمک میکنند و روایت را بهگونهای پیش میبرند که برای مخاطب رضایتبخش و آشنا باشد. در این بخش صحنههایی آوردهام که که برای نوشتن داستان های عاشقانه میتواند وجود داشته باشد:
صحنه هایی در عاشقانههای سنتی
- حادثه تحریککننده (Meet-cute): اصطلاحی هالیوودی است برای اولین ملاقات بین قهرمان داستان و شخص عاطفی که باعث شکلگیری رابطهشان میشود. این صحنهها در نوشتن داستان عاشقانه، اغلب خندهدار یا ناخوشایند هستند و احساسات شدیدی از جذابیت یا خشم را در شخصیتها برمی انگیزند. درعینحال، این ملاقات اغلب همان جایی است که اولین موانع را بر سر راه رابطه زوجها قرار میدهد.
- اولین ارتباط: لحظهای که شخصیتها اولین ارتباط عاطفی را با هم برقرار میکنند؛ ارتباطی که نشان میدهد این رابطه پتانسیل قویتر شدن را دارد.
- جدایی: با نزدیکتر شدن زوجها به هم، یک اتفاق باعث ایجاد تنش و برجسته کردن موانعِ به ظاهر غیرقابل عبور در رابطه میشود.
- درک: در نوشتن داستان عاشقانه، معمولا پس از جدایی، یکی از زوجین یا هر دوی آنها متوجه میشوند که هر مانعی برای رسیدن آنها به شریک زندگیشان بیمعنی است.
- اثبات عشق (اوج): یکی از شخصیتها یا هر دوی آنها با بیانی دراماتیک یا اثبات عشق خود، تمایلش را برای حل موانع بر سر راه رابطه نشان میدهد.
- آخرین بوسه: در صحنه پایانی داستان، زوج با آخرین بوسه یا جملهای عاشقانه به هم نزدیک میشوند و نشان میدهند که چگونه بر موانع مسیر عشقشان غلبه کردهاند و حالا آمادهاند تا آینده درخشانی را با هم آغاز کنند.
بهخاطر داشتهباشید که صحنههای گفتهشده، یک قوس داستان عشقانه خاص به نام قوس سیندرلا را توصیف میکند که رایج ترین قوس برای نوشتن داستان عاشقانه است. با این حال، نوشتن داستان عاشقانه به هر شکلی ممکن است باشد؛ بهطوریکه برخی از صحنههای بالا ممکن است بسته به قوس داستان تغییر کند یا حتی حذف شود. به عنوان مثال، شاید یک داستان عاشقانه درباره زن و شوهری به ظاهر شاد باشد که بهدلیل خیانت، موانع جدیدی در رابطهشان میبینند و برای جدایی تلاش میکنند.
صحنه هایی برای تست دوام رابطه
- موانع به وجود میآیند (حادثه تحریککننده): یک زوج خوشبخت با چالشهای جدیدی در رابطهشان مواجه میشوند (مثلا خیانت، مشکلات خانوادگی یا…) اما بهخاطر سادهلوحی، خوشبینی یا تعهد عاشقانهشان، تصمیم میگیرند با موانع کنار بیایند.
- جدایی: بهنظر میرسد تلاششان بیفایده است و زوج از هم جدا میشوند.
- درک: پس از جدایی، یک یا هر دو نفر از زوجین متوجه میشوند که باید بهخاطر عشق و نیاز به شریک زندگیشان، موانع را کنار بزنند.
- اثبات عشق (اوج): یکی از شخصیتها یا هر دوی آنها با بیانی دراماتیک یا اثبات عشق خود، تمایلش را برای حل موانع نشان میدهد.
- آخرین بوسه: در صحنه پایانی داستان، زوج با آخرین بوسه یا جملهای عاشقانه به هم نزدیک میشوند و نشان میدهند که چگونه بر موانع غلبه کردهاند.
همانطور که می بینید، این ساختار تقریباً مشابه ساختار قبلی است، اما حادثه تحریککننده متفاوت آن باعث تغییر شکل داستان میشود. همچنین، اگر درحال نوشتن یک داستان عاشقانه غمانگیز باشید، ممکن است دلتان بخواهد یک پایان متفاوت رقم بزنید؛ مثلاً «آخرین بوسه» را به «آخرین خداحافظی» یا چیزی مشابه تغییر دهید.
این صحنهها به اندازه کافی منعطف هستند تا هر داستان عاشقانهای را روایت کنند و بازدهی احساسی موردانتظار مخاطب شما را نیز به همراه بیاورند.
5. ایجاد مانع
مانند روابط واقعی زندگی، زوجها نیز در داستانهای عاشقانه با موانعی روبهرو هستند که آنها را از ابراز عشق و صمیمیت موردنظرشان باز میدارد. برای نوشتن همه داستانهای عاشقانه باید مانع وجود داشتهباشد. در اینجا انواع موانعی که ممکن است شخصیتهای شما با آن روبهرو شوند را برایتان آوردهام؛ اما یادتان باشد تنها به اینها اکتفا نکنید و از تجربیات واقعی زندگی خود نیز استفاده کنید.
تضاد یا موانع خارجی:
- موانع اجتماعی: تفاوت در طبقه، مذهب یا فرهنگ.
- فاصله: فاصله فیزیکی میتواند تعهد و عشق شخصیتها را مورد آزمایش قرار دهد.
- مثلث عشقی یا رقیب: رقیب در رابطه عاطفی باعث تحریک حس حسادت میشود و همچنین شخصیت را توی دوراهی سختی قرار میدهد که مجبور شود بین شریک زندگی و معشوقهاش یکی را انتخاب کند.
- عدم تایید دوستان یا خانواده: دوستان و خانواده ممکن است از رابطه عاطفی شخصیتها حمایت نکنند و باعث ایجاد تنش شوند.
- مسئولیتهای کاری یا شخصی: مشاغل، وظایف یا اهداف شخصیتها که با چهارچوب رابطه عاشقانه در تضاد است.
- محدودیتها یا ایراد فیزیکی: محدودیتهای فیزیکی مانند فلج (من پیش از تو)، ناتوانی جنسی (خورشید نیز طلوع میکند)، یا بیماری (بخت پریشان) موانع بزرگی در رابطه ایجاد میکند، اما زخمهای فیزیکی یا ایراد و زشتی ظاهری نیز میتواند باعث ایجاد مشکلاتی شود. مانند بینی سیرانو یا صورتسوخته در شبح اپرا (اینها همچنین باعث ایجاد موانع درونی مانند ناامنی در یک یا هر دوطرف نیز میشون.)
- رویدادهای بیرونی: بلایای طبیعی، خون آشامهای شیطانی، تصادفات رانندگی یا…، همه نمونههایی از رویدادها هستند که میتوانند بهعنوان مانعی خارجی برای یک داستان عاشقانه عمل کنند.
موانع داخلی در نوشتن داستان عاشقانه:
- بار عاطفی: آسیبهای گذشته، دلشکستگی یا مشکلات حلنشده میتواند روی اعتماد شخصیتها تأثیر بگذارد.
- ناامنی یا شک به خود: یک یا هر دو شخصیت ممکن است با احساس بیلیاقتی یا عدم اطمینان از خود درمورد دوام رابطه دستوپنجه نرم کنند.
- سوءتفاهم: تعارض در مورد اعمال، کلمات یا نیتهایی که ممکن است باعث برداشت اشتباه شود، میتواند بین شخصیتها فاصله عاطفی ایجاد کند.
- نقایص شخصی: مسائلی مانند سلامت روان، اعتیاد یا فشارهای شغلی میتواند باعث ایجاد خوددرگیری شخصیت و شل شدن ستونها رابطه شود.
- جاهطلبیهای متضاد: شخصیتهایی که اهداف، آرزوهای شغلی یا ارزشهایی دارند که سازگاری با زندگی عاطفیشان را به چالش میکشد (مانند شخصیتی که برای رسیدن به حایکاه شغلی خوب باید هر روز تا آخر شب کار کند!)
- خیانت: خیانت حتی اگر توی فکر شخصیت باشد هم جزو موانع درونی بهحساب میآید.
تعداد بینهایتی از موانع به اندازه موانعی که هر فردی در روابطش با آن روبهرو است، در داستان عاشقانه وجود دارد. از موارد بالا بهعنوان الهام یا تلنگر برای نوشتن داستان عاشقانه خود استفاده کنید. نحوه برخورد شخصیتهای شما با موانع پیشروی رابطهشان در نهایت تعیین میکند که داستان شما به خوبی تمام میشود یا پایانی غمگین دارد.
چگونه یک داستان عاشقانه بنویسیم؟
اکنون که با عناصر داستانهای عاشقانه آشنا شدید، وقت آن رسیده که بگوییم چگونه یک داستان عاشقانه بنویسیم؟
1. با شخصیتهایی شروع کنید که خواننده میتواند با آنها ارتباط بگیرد
داستانهای عالی درباره شخصیتهای پویایی است که میتوانند بار موانع و مشکلات را روی دوش خود حمل کنند. برای اینکار شما به 4 نوع شخصیت احتیاج دارید که در ادامه معرفی میکنم.
شخصیتهای اصلی
- قهرمان داستان: قهرمان داستان شخصی است که داستان درباره او نوشته میشود و بیشترِ بارِ موانع و مشکلات بر دوش اوست. قهرمات داستانِ عاشقانهتان را طوری انتخاب کنید که در عین داشتن ویژگیهای خوب، رگههایی از صفات منفی درون خود داشتهباشند.
- معشوق: چگونه داستان عاشقانه بنویسیم؟ مگر داستان عاشقانه بدون معشوق هم میشود؟ فقط یادتان باشد باید معشوق را طوری انتخاب کنید که روی شخصیت اصلی و تصمیمهایش تأثیرگذار باشد.
شخصیتهای ثانویه
رقیب: تقریبا تمام داستانهای عاشقانه، مثلث عشقی دارند. با اضافه کردن یک رقیب به داستان عاشقانه خود خطرات را افزایش دهید، درگیری ایجاد کنید و تنش را بالا ببرید.
دوست و طرفدار: قهرمان داستان عاشقانه شما تقریبا همیشه به یک دوست یا طرفدار نیاز دارد که بتواند رازهایش را به او بگوید. این شخصیت میتواند کمی رگه طنز به داستان ببخشد. البته معشوق هم میتواند چنین شخصیتی را کنار خود داشته باشد.
2. برای نوشتن داستان عاشقانه، مانع ایجاد کنید
همه روابط عاشقانه میتوانند دارای موانعی باشند که طرفین رابطه باید برای وصال یکدیگر بر آنها غلبه کنند. هنگام نوشنن داستان عاشقانه، حداقل یکی از موانع زیر را ایجاد کنید:
- موانع بیرونی: موانع اجتماعی، فاصله، مثلث یا رقبای عشقی، عدم تأیید دوستان یا خانواده، مسئولیتهای کاری یا شخصی، محدودیتها یا ایرادهای فیزیکی یا هر مانع بیرونی دیگرب که میدانید.
- موانع درونی: ناامنی یا شک به خود، سوءتفاهم، نقصهای شخصی، جاهطلبیهای متضاد، خیانت و… .
3. قوس داستان را برای خود ترسیم کنید
سعی کنید قوس یا ارک داستانی رمان خود را در ابتدا ایجاد کنید. نمیدانید ارک داستانی چیست؟ به این مقاله مراجعه کنید تا مفصل با این موضوع آشنا شوید: تعریف ارک داستانی و پنج عنصر کلیدی در آن
پایان داستان عاشقانه شما شاد است یا غمگین؟ زوج شما در کدام قسمت داستان با هم آشنا میشوند؟ آیا این زوج در میانه رابطهشان، جدایی دارند یا به تدریج در طول داستان به هم نزدیک میشوند؟
4. خلاصه داستان عاشقانه را در یک خط بنویسید
نوشتن خلاصهای یکخطی از داستانتان یکی از بهترین کارهایی است که میتوانید انجام دهید تا مطمئن شوید که داستان کشش و جذابیت لازم را دارد یا خیر؟ خلاصه کردن داستان در قالب یک خط مزایای زیادی دارد، از جمله:
- ساده شدن داستان برای بررسی بهتر
- کمک در تشخیص کلیشهها
- دریافت بازخورد، قبل از شروع نوشتن داستان عاشقانه
برای نوشتن خلاصه یک خطی از داستان عاشقانه، در اینجا فرمولی برایتان آوردهام که میتوانید از آن استفاده کنید:
هنگامی که _____ (شخصیت داستان) با یک _______ (موقعیت جدید در زندگی) روبهرو میشود، باید بر _____ (موانع) غلبه کند تا به ______ (هدف) برسد.
در جای خالی اول، نام، در جای خالی دوم، موقعیت، مشکل یا حادثه محرکی که زندگی قهرمان را از روال عادی خارج کرده، در جای خالی سوم، موانع حل مشکل و در جای خالی چهارم، هدف نهایی شخصیت را بنویسید.
5. صحنههای مهم را بنویسید
همه داستان های عاشقانه یکسری صحنه مهم دارند؛ صحنههایی که اگر آنها را ننویسید، خواننده احساس میکند چیزی در داستانتان کم است. در بالا به تفصیل در موردشان صحبت کردم. اگر یادتان رفته، دوباره به آن قسمت رجوع کنید.
6. طرح فرعی داستان را تعیین کنید
برای نوشتن داستان عاشقانه نباید فقط به طرح اصلی که داستان عاشقانه است، اکتفا کنید، بلکه باید یک طرح فرعی نیز برای آن بنویسید تا پیچیدگیها و موانع بیشتری برای شخصیتهایتان ایجاد کند. بهعنوان مثال شاید در کنار داستان عاشقانه شما یک داستان جانبی دیگر نیز وجود داشتهباشد که به طرح و داستان اصلی پیوند بخورد. مثلا شخصی برای رسیدن به معشوقش مجبور است از جایی دزدی کند. داستان دزدی، موانع و پیچیدگیهایش بهعنوان یک طرح فرعی درنظر گرفته میشود. داستانهای عاشقانه میتوانند هر نوع ژانری را بهعنوان یک طرح فرعی شامل شوند، از جمله:
- ماجراجویی
- دلهرهآور
- وحشت
- رازآلود
و…
7. یک پیشنویس اولیه تهیه کنید
هنگامی که مقدمه داستان را نوشتید، صحنههای اجباری را مشخص کردید و طرحهای فرعی را انتخاب کردید، برای نوشتن اولین پیشنویس داستان عاشقانه آماده هستید.
در مرحله بعد، برنامهای چندروزه برای خود درنظر بگیرید تا با تعهد و اراده، به نوشتن داستان عاشقانه پایبند شوید و طبق تاریخ مقرر، اولین پیشنویس را آماده کنید.
آثار شاهکار؛ معرفی چند داستان عاشقانه که باید ببینید و بخوانید
نویسندههای خوب برای نوشتن آثار خوب زیاد میخوانند. آنها داستان نویسندگان بزرگ را میخوانند، رونویسی میکنند، نکتهبرداری میکنند و سعی میکنند با کمک هر کتاب یک قدم در نوشتن داستان پیشرفت کنند. در اینجا چندین رمان و فیلم شاهکار عاشقانه به شما معرفی میکنم تا زاویه دیدتان را برای نوشتن داستان عاشقانه، بازتر و شفافتر کند
داستانهای عاشقانه سنتی
در ادامه، آن دسته از داستانهای عاشقانه سنتی را به شما معرفی میکنم که به شادی یا غم ختم میشوند:
- غرور و تعصب: الیزابت بِنِت فشارهای جامعه و تعصبات خود را برای ایجاد رابطه عاشقانه با آقای دارسی مدیریت میکند.
- رومئو و ژولیت: دو جوان از خانوادههایی که از یکدیگر انتقام گرفتهاند، عاشق هم میشوند و عهد میبندند که با وجود همه موانع در کنار هم بمانند.
- جین ایر: یک دختر یتیم عاشق کارفرمایش، آقای روچستر میشود و با گذشته پنهانیاش روبهرو میشود.
- بربادرفته: در طول جنگ داخلی و بازسازی آمریکا، اسکارلت اوهارا برای زنده ماندن و یافتن عشق میجنگد.
- دفترچه یادداشت: یک پسر فقیر قلب یک دختر ثروتمند را به دست میآورد و با وجود مخالفت خانواده برای باهم ماندنشان تلاش میکنند.
- غریبه: یک پرستار جنگ جهانی دوم در زمان سفر میکند و به اسکاتلند قرن هجدهم منتقل میشود؛ جایی که او عاشق یک جنگجوی هایلندی میشود با چالشهای سیاسی و شخصی را دنبال میکند.
- تایتانیک: زنی جوان و ثروتمند در کشتی تایتانیک عاشق یک هنرمند فقیر میشود، اما زمانی که کشتی شروع به غرق شدن میکند، عاشقانه آنها به چالش کشیده میشود.
- کازابلانکا: در مراکش در طول جنگ جهانی دوم، یک مالک کلوپ شبانه بدبین باید بین معشوق گمشده و آرمانهای اخلاقی و سیاسیاش یکی را انتخاب کند.
داستان های عاشقانه درباره مقبولیت در یک گروه خاص
جالب است بدانید برخی از داستان های عاشقانه به تلاش یک فرد برای مقبولیت در یک گروه خاص اشاره میکند؛ تلاشی که به اندازه اثبات عشق به معشوق مهم است. در ادامه چند داستان معرفی میکنم که نشاندهنده این نوع از داستان های عاشقانه است:
- عروسی یونانی پر ریختوپاش و بزرگ من: ایان، مردی غیریونانی تلاش میکند تا نظر خانواده بزرگ و سنتی یونانی نامزدش، تولا را به خود جلب کند. درنهایت موردپذیرش خانواده تولا قرار میگیرد.
- شکلات: ویان، مادر یک دختر جوان، به تدریج نگرشهای سفت و سخت یک شهر کوچک فرانسوی را با جذابیت و شکلاتهای خوشمزهاش تغییر میدهد.
- مثل بکهام شوت بزن: جس، یک نوجوان هندی-بریتانیایی با دنبال کردن رویایش برای فوتبالیست شدن، برخلاف انتظارات سنتی خانوادهاش پیش میرود و در نهایت حمایت آنها را به دست میآورد.
داستان های فرعی عاشقانه
داستان های عاشقانه حتما که نباید طرح اصلی باشد. بسیاری از محبوبترین فیلمها و رمانها شامل یک داستان عاشقانه بهعنوان داستان فرعی است؛ از جمله:
- بازیهای گرسنگی: داستان فرعی عاشقانه در بازیهای گرسنگی حول محور قهرمان داستان، کتنیس، و روابطش با پیتا و گیل، دو پسری است که به دلایل مختلف جذبشان شدهاست. داستان رابطه کتنیس با آن دو پسر، حین مبارزه برای بقا در بازیهای گرسنگی به وقوع میپیوندد.
- ارباب حلقهها: در ارباب حلقهها چندین داستان فرعی عاشقانه وجود دارد که شامل شخصیتهایی مانند آراگورن و آرون و فارامیر و ائووین میشود، اما داستان عاشقانه اصلی درمورد عشق رمانتیک نیست، بلکه دوستی و وفاداری عمیق بین فرودو و سم را نشان میدهد.
- هری پاتر: داستان عاشقانه فرعی در هریپاتر حول رابطه بین هری و جینی ویزلی میچرخد.
- پدرخوانده: داستان عاشقانه فرعی در پدرخوانده شامل رابطه بین مایکل کورلئونه و کی است که با وجود مشارکت در جنایات سازمانیافته و از دست دادن همسر ایتالیاییاش با او ازدواج میکند.
داستان های عاشقانه با محوریت دوستی
داستان های عاشقانه همیشه درباره عشق رمانتیک نیست. در این قسمت چندین داستان عاشقانه به شما معرفی میکنم که یا شامل دوستی است یا عشق بین فرزند و والدین را نشان میدهد.
- ویل هانتینگ نابغه: یک نابغه MIT با راهنمایی یک روانشاس باید با گذشته آسیبزا و ترس از صمیمی شدن با دیگران مقابله کند.
- ژان والژان و کوزت در بینوایان: ژان والژان، تبهکار سابق، کوزت، دختر یک دوست در حال مرگ را بزرگ میکند و یک رابطه عمیق پدر و دختری بینشان ایجاد میشود.
- رستگاری در شاوشنگ: مردی که به ناحق به قتل محکوم شده، درحالیکه برای اثبات بیگناهیاش تلاش میکند، با یکی از زندانیان پیوند دوستی عمیقی برقرار میکند.
کلام پایانی
در اینم مقاله سعی کردم تا جامعترین اطلاعات برای نوشتن داستان عاشقانه را دراختیارتان قرار بدهم. اگر دوست دارید یک داستان عاشقانه عمیق و بهیادماندنی و به دور از کلیشه بنویسید، اول باید مفهوم داستان عاشقانه را به خوبی درک کنید و سپس غرق شوید در دنیای داستانها و فیلمهای عاشقانه. اگر حرفی یا پیشنهادی دارید، خوشحال میشوم در قسمت نظرات این مقاله با من درمیان بگذارید.
فرناز جان من مقالهات رو یک بار تیتروار خوندم و بعد برگشتم و با دقت بیشتری به مقالهات پرداختم. مخاطب این مقاله افرادی هستند که به نوشتن ژانر داستان عاشقانه علاقه دارند و دوست دارند نحوهی نوشتن داستان عاشقانه رو یاد بگیرند.
تو خیلی خوب در ابتدا یک تعریف از داستان عاشقانه ارائه کرده بودی و بعد عناصر داستان عاشقانه رو بهشون پرداخته بودی که تا اینجا عالی بود، ولی در بخش عناصر لازم بود که مخاطب رو مثل شاگردی بدونی که چیزی نمیدونه و با ذکر مثالهای بیشتر، درک مطلب رو سادهتر میکردی و
در برخی از بخشها از کتابهایی مثال زدی که ممکنه مخاطب انها رو نخونده باشه و بهتر بود یک خلاصهای از ان کتاب رو برای مخاطب می اوردی. برای مثال وقتی از بربادرفته و جین ایر حرف میزنی برای من کاملا اشناست، ولی داستان همینگوی رو نخوندم و در مورد غرور و تعصب که مدتها پیش خوندم باید فکر کنم. اگه بتونی این نکات رو بهشون بیشتر بپردازی مقالهات خیلی خیلی بهتر میشه و میشه مثل یک مرجع اموزشب بهش نگاه کرد
سلام لیلای عزیزم. ممنونم از نظر ارزشمندت❤️
لیلاجان یه نکته خیلی مهم هست که باید در جوابت بگم. این چیزایی که گفتم، یسری نکته کلیه. مثلا شخصیت داستان من در طول داستان و طی سلسله اتفاقات و حوادث، شکل میگیره و خودشو نشون میده و این یعنی من نمیتونم بیام مثلا یه مثال پنجخطی از کتاب بیارم و بگم طبق این پنج خط، چیزی که گفتم صادقه. چون نکات کلیه، باید مخاطب به کل داستان دید داشته باشه تا بتونه درکش کنه. از طرفی کسی که داستاننویسه، باید کتابای مهم هر ژانر رو بخونه. شما میتونین اون کتابارو بخونین، اما اینبار با دید بازتر. اتفافا بهترم هست؛ موقع خوندن کتاب، نکات رو توی ذهنتون مرور میکنین و مطلبو بهتر درک میکنین. یه بخشی از اموزش گاهی اینه که تو ذهنتون جرقه زده بشه تا شما برید تو دلش و اون جرقه رو به شعله تبدیل کنین. اینطوری مطلبو بهتر از همیشه یاد میگیرین و میتونین ازش استفاده کنین عزیزدلممم.
بازم ممنون از نظرت. خوشحال شدم اسم قشنگتو دیدم😍
سلام فرنازجان
مقاله خیلی خوبی بود👏
شیوه بیان ساده، گیرا و در عین حال جامعتون رو دوست داشتم👌
مطالب خوب و جدیدی یاد گرفتم.
حتی دوست داشتم درباره کهن الگوهای گفته شده مثل اغواگر یا کامل نمونههایی رو ببینم، به نظرم حتی اگه برشی از داستانها به عنوان نمونه و توضیح بیشتر میاومد نور علی نور میشد.
در کل مقاله راهنما و کاربردی بود و نشان از مطالعه زیاد و بررسیهای فراوان داشت.
دمتون گرم دوست نویسندهی خوش ذوقم❤️🌹
یه تشکر هم بکنم از لیلا علیقلیزاده عزیزم که پیشنهاد مطالعه این مقاله خوب و ارزشمند رو داد❤️
سلام زهرای عزیزم. خوشحالم برات مفید بوده. امیدوارم دتاستانای عاشقانه زیادی ازت بخونم و لذت ببرم.
چه مقاله جامع و کاملی بود👌
خوشحالم براتون مفید بوده